خدمات مشاوره و روانشناسي
ارائه مطالب مرتبط با روانشناسي و آنچه كه بتواند لحظاتي هرچند كوتاه موجبات دل آرامي را فراهم آورد.
یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب:سخناني نغز از دكتر علي شريعتي, :: 6:31 ::  نويسنده : اصغري
اگر گناه وزن داشت، هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد ، تو از کوله‌بار سنگین خویش ناله می‌کردی... و من شاید، کمر شکسته‌ترین بودم. اگر غرور نبود، چشمهایمان به جای لبهایمان سخن نمی‌گفتند ، و ما کلام محبت را در میان نگاههای گهگاهمان جستجو نمی‌کردیم. اگر دیوار نبود، نزدیک‌تر بودیم، با اولین خمیازه به خواب می‌رفتیم و هر عادت مکرر را در میان ۲۴ زندان حبس نمی‌کردیم. اگر خواب حقیقت داشت، همیشه خواب بودیم. هیچ رنجی بدون گنج نبود... ولی گنج‌ها شاید بدون رنج بودند. اگر همه ثروت داشتند، دل‌ها سکه‌ها را بیش از خدا نمی‌پرستیدند، و یک نفر در کنار خیابان خواب گندم نمی‌دید، تا دیگران از سر جوانمردی، بی‌ارزش‌ترین سکه‌هاشان را نثار او کنند. اما بی‌گمان صفا و سادگی می‌مرد.... اگر همه ثروت داشتند اگر مرگ نبود، همه کافر بودند، و زندگی بی‌ارزش‌ترین کالا بود ترس نبود، زیبایی نبود، و خوبی هم شاید. اگر عشق نبود، به کدامین بهانه می‌گریستیم و می‌خندیدیم؟ کدام لحظه‌ی نایاب را اندیشه می‌کردیم؟ و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می‌آوردیم؟ آری بی‌گمان پیش از اینها مرده بودیم.... اگر عشق نبود، اگر کینه نبود، قلبها تمامی حجم خود را در اختیار عشق می‌گذاشتند. اگر خداوند، یک روز آرزوی انسان را برآورده می‌کرد، من بی‌گمان، دوباره دیدن تو را آرزو می‌کردم و تو نیز، هرگز ندیدن مرا، آن‌گاه نمی‌دانم، براستی خداوند کدام‌یک را می‌پذیرفت؟ دكتر علي شريعتي
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
پيوندها